---
آنکه برای
دانشگاه و دانشگاهیان «معیار» است
تأملی در ابعاد
شخصیت اخلاقی، علمی، مدیریتی و اجتماعی غلامعباس توسلی
درخت
تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آورد چرخ نیلوفری
را
ناصر خسرو
غلامعباس توسلی
(1399-1314) استاد برجستۀ جامعهشناسی و کنشگر مؤسس و
تأثیرگذار مدنی، جهان را بدرود گفت و به ابدیت پیوست.
او شخصیتی چندوجهی بود که استادی دانشگاه، پژوهشگری،
نهادسازی، مدیریت و فعالیت در عرصۀ عمومی را با هم جمع
کرده بود. او به شهادت نوشتههای گرانسنگ و دیگر
فعالیتهای دینشناسانهاش، از چهرههای شاخص مدرسۀ
نواندیشی دینی بود. از نظر مشرب سیاسی، او به آزادی و
دموکراسی، در نظر و عمل، باور داشت و عضو شورای مرکزی
«نهضت آزادی ایران» بود.
پس از پیروزی انقلاب
ایران، بین سالهای 1357تا 1359، توسلی در سِمت ریاست
دانشگاه اصفهان قرار گرفت. من در آن زمان به عنوان یکی
از فعالان جنبش دانشجویی اصفهان با توسلی آشنا شدم. در
آن هنگام، امکان فعالیتهای فرهنگیِ دانشجویی در
دانشگاه فراهم شده بود. به دو نمونه اشاره میکنم: ما
از برگزاری نشستی با عنوان«شب شعر انقلاب اسلامی» با
حضور صدها تن از استادان، دانشجویان و شماری از مردم
اصفهان آغاز کردیم. برنامه شامل شعرخوانی شاعران
برجستۀ اصفهان و دانشجویان به مدت سه شب در تالار
دانشکدۀ پزشکی دانشگاه اصفهان بود. غلامعباس توسلی و
فضلالله صلواتی دو تن از سخنرانان این شبها بودند.
سپس در«باغ نباتات» دانشگاه، یک «کتابفروشی دانشجویی»
تأسیس کردیم که با استقبال دانشجویان و استادان
روبهرو شد و بهصورت غیرانتفاعی چند سال به فعالیت
خود ادامه داد. در فضای ملتهب و پرچالش دانشگاه
اصفهان، توسلی از فعالیتهای سازندۀ دانشجویی حمایت
میکرد و با تدبیر و دوراندیشی در مدیریت دانشگاه
میکوشید. دیدار و گفتوگو با رئیس دانشگاه تابع هیچ
نوع تشریفاتی نبود. توسلی در کنار دانشجویان و در
دسترس آنان بود. ارتباط من با این استاد گرانمایه در
تهران ادامه یافت. در تمام دیدارها، دغدغۀ اصلی او و
موضوع گفتو گوی ما، مسائل علمی، دانشگاهی و فرهنگی
ایران بود. توفیق دیدارهایم با توسلی تا سال گذشته
تداوم یافت.
توسلی به عنوان
چهرهای علمی، فرهنگی و اجتماعی از ویژگیهایی
برخوردار بود که میتواند برای ایران امروز به عنوان
«معیار» تلقی شود. به شماری از این خصوصیات میپردازم:
1. توسلی رشتۀ
تحصیلی خود را که جامعهشناسی بود، به خوبی تا اخذ
درجۀ دکتری از دانشگاه سوربن پاریس آموخته بود و در
این علم صاحبنظر بود. پشتوانۀ علمی و فکری به او این
فرصت را داده بود که در دانشگاه و عرصۀ عمومی، از سویی
به تربیت دانشجویان، انجام پژوهشهای علمی و فعالیت در
انجمنهای علمی بپردازد؛ از سوی دیگر، از طریق
رسانهها، دیدگاههای تحلیلی و پیشنهادهای کارشناسی و
متأملانۀ خود را در جهت اصلاح و بهبود امور کشور در
ابعاد اجتماعی و سیاسی عرضه کند. او از دانشگاهیان
دیوانسالاری نبود که در دایرۀ محدود سیاستهای
کمیتگرا و صوری رشد میکنند و به جای آنکه با دانش و
پژوهشهای آزاد و مستقلِ خود شناخته شوند، نامشان با
عنوانهای کاذب اما پرطمطراق در تبلیغات سیاستزده بر
سرِ زبانها میافتد.
2. توسلی شخصیتی به غایت
اخلاقی بود؛ هم در ظرفیت فردی و هم در اخلاق علمی. او
شأن و تراز استادی دانشگاه را در کنشهای علمی و
مدیریتی طی نیم سدۀ گذشته به خوبی و در میدان عمل
آشکار کرد. او در تراز شخصیتی وارسته، به عنوانهای
ظاهری بیاعتنا بود. دغدههای او بنیادیتر از آن بود
که به سِمَت و مقام چشم بدوزد. او نگران وضع علم در
ایران بود که در سراشیبی افول اخلاقی و علمی درافتاده
است. رنجهای توسلی به غایت ژرف و طاقتسوز بود:
دانشگاه و سرقت علمی و ادبی در میان «دانشجویان» و
«استادان»؟ دانشگاه و کتابسازیهای ناشیانه برای اخذ
ترفیع و ارتقاء؟ دانشگاه و فروافتادن طشت رسوایی
«انتحالِ» شماری از «استادان» ایرانی در نشریات علمی
بینالمللی؟ دانشگاه و رشتۀ تحصیلی فروشی، مدرک فروشی،
مقاله فروشی و رساله فروشی؟ برای توسلی،
اینهمه، غریب و دردآور بود؟
3. مسئلۀ اصلی
توسلی، ایران بود. او میکوشید دانشوریِ اصیل را در
دانشگاه مستحکم سازد و در حد توان خود از رشد
قارچگونۀ شبهدانشها و شبهاستادان جلوگیری کند. او
به خوبی میدانست که باید ایرانِ ما از دانش بنیادین،
ریشهدار و اصیل برخوردار باشد تا بحرانها فرونشیند و
کار کشور بهسامان شود. او جانبدار«دانشگاهِ شعور»
بود، نه«دانشگاهِ شعار»، تا مام میهن در مدار توسعه
قرارگیرد و گذار به دموکراسی راه به سرمنزل مقصود
ببرد. به یاد داریم که سالها پیش در مصاحبهای گفته
بود انتخابات باید آزاد و واقعی باشد تا مردم خودشان
نمایندگان خود را انتخاب کنند. او انتخابات در ایران
را«مناسک انتخابات» خوانده بود که بطور منظم یکی از
پسِ دیگری برگزار میشود.
4. آزادی و
استقلال دانشگاه از دولت، از باورهای اصیل توسلی بود.
این آزادی و استقلال به این معنی است که نظام سیاسی در
کار علمی، روششناختی، انتخاب مواد درسی و گزینش اعضای
هیئت علمی دانشگاه- که همه اموری تخصصی هستند-، دخالت
نکند و این همه را به هیئت علمی و مدیریت دانشگاه
بسپارد. بدیهی است مراد ازاستقلال دانشگاه از قدرت
سیاسی، استقلال علمی است و به معنی نفی تعامل میان
دولت و دانشگاه نیست. به عنوان نمونه، دولت حق دارد
براساس نیازهای کشور به متخصصان در رشتههای گوناگون،
این نیازها را از جهات کیفی و کمی با دانشگاه در میان
بگذارد تا نسبت به تربیت این متخصصان و روانه کردن
آنان به بازار کار در بخشهای خصوصی و دولتی اقدام
کند. واقعیت این است که دانشگاه آنگاه دانشگاه است که
در فضایی امن، آزاد و مستقل، کار علمی خود را بدون
دخالت مراکز قدرت به پیش ببرد. دانشگاه سیاستزده و
ایدئولوژیک به معنی امتناع شکل گیریِ دانش و دانشگاه
است و برای هر کشوری فرصتسوز و ویرانگر است. اگر
دانشگاه از آزادی و آزادگی محروم شود، درهای آن بهسوی
جهان و یافتههای علمی آن بسته شود و فرصت گفتوگو و
همکاری میان دانشگاهها در سراسر جهان به بنبست برسد،
به تدریج از ریشههای خود گسسته میشود و بی برگ و بار
و سترون خواهد شد. توسلی با نقش سترگ علمی که در
دانشگاه و دیگر نهادهای علمی ایفا میکرد، در چنین
مسیر خردمندانه و سنجیدهای گام برمیداشت.
اگر نهاد
دانشگاه و دانشگاهیان ما در راه تحقق بخشیدن به چهار
بنیان گفته شده، یعنی:
1)
دانشگاه
جامعه-محور،
2)
اخلاق
علمی و حرفهای،
3)
دانشگاه
بهمثابه گرانیگاه توسعه، و
4)
آزادی و
استقلال نهاد دانشگاه از قدرت سیاسی بکوشند، میتوان
امیدوار بود که بهتدریج دانش و دانشگاه در ایران در
مسیر راستین خود قرار گیرد و نگرانیهای جدی در خصوص
سرنوشت و آیندۀ کشور- که دانشگاه مرکز دایره و اصل و
اساس آن است، کاستی گیرد.
توسلی به باور
من در طول زیست پرثمر علمی و دانشگاهی خود، با ایمان و
امید در این مسیر گام برمیداشت. این بزرگمرد، معیار و
الگویی مثال زدنی برای دانشگاه و دانشگاهیان است.
روانش شاد و راه سازنده اش پر رهرو باد.
---