---
آیا حاکمان میتوانند
به مردم دروغ بگویند؟
میخواهم بحثی را در دایرۀ اخلاق سیاسی مطرح
کنم؛ بحثی که دارای ابعاد حقوقی بسیار مهمی است، اما
موضوع این نوشته نیست. پرسش این است که آیا مقامات
حکومتی حق دارند به مردمِ خود و مردمان جهان دروغ
بگویند؟ پاسخ بطور صریح و آشکار منفی است. البته
مسؤولان یک حکومت نباید هر راستی را به زبان آورند،
اما جز راست نباید بگویند.
خواجه عبدالله انصاري چه نیکو و سنجیده سروده است:
جز راست نبايد
گفت
هر راست نشايد گفت.
از میان مکتبهای اخلاق هنجاری، میتوانیم دو دیدگاه
رایج را انتخاب کنیم و به موضوع بنیادینِ دروغگوییِ
حاکمان بپردازیم: یکی وظیفهگرایی و دو دیگر،
فایدهگرایی.
1.در اخلاق وظیفهگرا، دروغگویی فینفسه کاری زشت است،
پس نباید دروغ گفت.
2.در اخلاق فایدهگرا، دروغگویی زشت است، زیرا
میتواند به اکثر مردم زیان برساند؛ پس نباید دروغ
گفت.
اگر دروغگویی میان حاکمان رایج شود و کمکم قبح و زشتی
آن نیز ریخته شود، این کار خلاف اخلاق وظیفهگرایانه و
فایدهگرایانه است.
موضع وظیفهگرایی روشن و سرراستتر است: قبح ذاتیِ
دورغگویی. اما از دیدگاه فایدهگرایی، حاکمان نباید
دروغ بگویند، نه به مردم کشور خود و نه به مردمان دیگر
کشورها. دلیل آن روشن است: وقتی حکومتی دروغ بگوید،
رفته رفته از خودش سلب اعتماد میکند. مردم پیامها و
مواضع رسمی چنین حکومتی را باور نمیکنند، حتی اگر در
مواردی راست بگوید.(داستان«چوپان دروغگو» را بازخوانی
کنیم). بدینسان این ناباوری شهروندان از مواضع حکومت،
به بیاعتمادی و نارضایتی میانجامد
و بدینسان اقتدار (اتوریتۀ) حکومت به تدریج کاستی
میگیرد و فرومیریزد. فرجام چنین وضعیتی، زیانهای
فاجعهبار و ویرانگر برای کشور و نظام حکومتی است که
پایان آن، یا فروپاشی حکومت است و یا درافتادن کشور در
بیدولتی
(آنارشی).
در فارسی ضربالمثلی هست که میگوید:«عاقبت، تخممرغ
دزد، شتردزد میشود.» به باور من، میتوان این گزارۀ
حکیمانه را به دروغگویی نیز تعمیم داد؛ به این معنی که
دروغگویی حاکمان(که موضوع این نوشتار است)، معمولاً از
دروغهای کوچک شروع میشود و در طول زمان به دروغهای
بزرگ
تسری مییابد. به عنوان نمونه، اگر در کشوری
رئیسجمهور، نخستوزیر یا وزیر امورخارجه به مقام
عالیرتبۀ کشوری و یا نهادی بینالمللی زنگ بزند تا در
مورد موضوعی تلفنی مذاکره کند، خبر این تماس تلفنی،
دستکم میتواند به دو شکل زیر تنظیم و منتشر شود:
1.«فلان مقام کشور ما با فلان مقام خارجی تلفنی مذاکره
کرد.»(خبر راست).
2.«فلان مقام خارجی طی تماس تلفنی با مقام کشور ما،
دربارۀ فلان موضوع مذاکره کرد.»(خبر دروغ).
مقامات این کشور ممکن است به یکدیگر بگویند درست است
که ما درخواست گفت و گوی تلفنی کردیم، اما نباید
اینگونه اعلام شود، زیرا برای مقامات کشورما کسر شأن
است! پس عکس آنرا اعلام کنیم؛ نه روابطمان با آن کشور
یا نهاد بینالمللی تیره میشود، نه حتی مورد سؤال
قرار میگیریم؛ وانگهی اینقدر «سختگیری» نکنید و مته
به خشخاش نگذارید! دقت کنیم که درغگویی حاکمان درست از
اینگونه نقاط ریز و کوچک شروع میشود؛ خشت اول را کج
میگذارند، همینطور چرخۀ دروغ پشت دروغ ادامه مییابد
و«تا ثریا میرود دیوار کج». اینگونه است که دروغگویی
حاکمان از«تخممرغ دزدی» آغاز میشود و رفته رفته به
مرحلۀ«شتردزدی» میرسد.
دروغگویی حاکمان نیاز به «توجیه» تا مزر نفی دانش و
اخلاق نیز دارد، حتی اگر ناموجه و کاذب باشد. آنان این
خیال را از آستین رها میکنند که: سیاست و اخلاق اصلاً
با همدیگر همخوانی ندارند و نمیتوان این دو را در
یکجا جمع کرد! این ادعا، دروغی بزرگ است که قبح آن از
هر دروغی در عالم سیاست بالاتر است. ممکن است این
گزاره آنقدر تکرار و تکرار شود تا آرام آرام در ذهن و
ضمیر افرادِ ناآگاه به صورت یک «باور اخلاقی» درآید.
در سپهر سیاست نباید دروغ گفت. اگر این عادت کثیف به
صورت «رویه» درآید و «سیستماتیک»(نظاممند) شود، مانند
آناست که در اقیانوسی طوفانی و متلاطم، ناخدا یا عملۀ
کشتی، ابزار بردارند و از سرِ نادانی کفِ این کشتی را
سوراخ کنند.
حاکمان نباید دروغ بگویند، نه به مردمِ خود و نه به
مردمان جهان.
اسفند ماه 1398
---