Site in englishزبان فارسی

صفحه نخستمقاله هاگفت و گوهاسخنرانی هادرس هاکتاب هایاد داشت هابیانیه هانقد و نظرزندگی نامهعکس هاتماس

---

منظومه فکری - اعتقادی نواندیشی دینی

مهرنامه، شماره 25، شهریور 1391

 

نواندیشی دینی (روشنفکری دینی) در دوران جدید از اواخر زمامداری دودمان قاجار در ایران با مشاهده استبداد، استعمار و عقب ماندگی، به تکاپوی فکری و کنش گری اجتماعی و سیاسی برخاست. در آن روزگار، وضع دیگر کشورهای مسلمان نشین نیز کم و بیش مشابه ایران بود. بدین سان شگفت آور نیست که سیدجمال الدین اسدآبادی در ایران، سید عبدالرحمان کواکبی (ایرانی تبار) و شیخ محمد عبده در مصر و محمد اقبال لاهوری در پاکستان، از دردها، دغدغه ها و آرمان های مشترک با ما سخن بگویند؛ یعنی شناخت دلایل و علل خودکامگی، استعمار و عقب ماندگی از سویی و تاکید نهادن بر آزادی ، عدالت، دموکراسی و همبستگی اجتماعی از سوی دیگر.

از آن روزگار تا امروز، کم و بیش همان دردها، دغدغه ها و آرمان ها از سوی نواندیشان دینیِ ایرانی دنبال شده است. آنان در کنار پژوهش های دین شناسانه،در پیراستن سنت دینی از برگ و سازهایی که در پیچ و خم تاریخ به کتاب و سنت بسته شده ، درک و نقد دانش و اندیشه دوران مدرن و هم چنین تلاش در جهت  فهم و تفسیر دین در دوران مدرن ،  از چالش و کشاکش با وضعیت های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی فارغ نبوده اند. از این رو غیر منتظره نیست که سیدجمال الدین اسدآبادی در کنار پژوهش های علمی و دینی، برای ناصرالدین شاه قاجار – مظهر استبداد مطلق فردی- نامه بنویسد و یا با عالمان دینی نجف درباره چالش استبداد و استعمار حاکم بر ایران، رایزنی کند.(1) امروز نیز نواندیشان دینی ناگزیراند دین شناسی را با کنش گری سیاسی و اجتماعی همراه سازند، چرا که کار نو اندیشی و روشنفکری  با کار علمی و آکادمیک فرق دارد. تا زمانی که جامعه ای درگیر چالش ها، بلاتکلیفی ها و بحران ها و در گذار از خودکامگی به سوی آزادی و دموکراسی است، روشنفکران و نواندیشان در عرصه عمومی نقش آفرینی می کنند. این کنشگری، ضرورتی اجتماعی و سیاسی برای گسستن زنجیرهای استبداد، قانون ستیزی، نقض حقوق بنیادین انسان و در پی آن، استقرار حکومت قانون و دموکراسی در جامعه است.

کارنامه نواندیشی دینی را می باید در گستره اندیشه و عمل بازشناخت. در این مقاله می کوشم دریافت خود را از خطوط کلی منظومه فکری-اعتقادی نواندیشی دینی مطرح کنم. این خطوط کلی را می توان در آثار نواندیشان دینی در طول دو سده اخیر، از سید جمال الدین اسدآبادی، شیخ محمد عبده، سید عبدالرحمان کواکبی و محمد اقبال لاهوری تا مهدی بازرگان، علی شریعتی، محمد مجتهد شبستری و عبدالکریم سروش در روزگار ما، با تفاوت هایی، شناسایی کرد. تاکید می کنم که آنچه در پی می آید صرفا درک و برداشت شخصی من از بنیان های فکری-اعتقادی نواندیشی دینی است. هرگاه استادان و صاحب نظران، در این نوشته خطاها و یا آرای ناصوابی یافتند، درخواست می شود راقم این سطور را راهنمایی و لغزش های او را گوشزد کنند. در ارائه طرحی از منظومه فکری-اعتقادی نواندیشی دینی، مجال پرداختن به نمونه ها و مصداق ها نیست. بنابراین، به شکل مفهومی و به گونه ای فشرده به آن می پردازم. در ادامه، سه گانه «ایران»، «دین» و «دموکراسی» د­­­ر ارتباط با پروژه نواندیشی دینی و همچنین ضرورت گفت وگو میان نواندیشان دینی، سنت گرایان دینی و روشنفکران سکولار مورد بحث قرار خواهد گرفت.

1. انسان

انسان در منظومه فکری-اعتقادی نواندیشی دینی، موجودی است عاقل، آزاد، برابر و واجد حقوق بنیادینی که به واسطه انسان بودن از آن برخوردار است. انسان موجودی است دارای کرامت و ارزش ذاتی که خود غایت خویش است. از این رو، نه خود می تواند از خویشتن به عنوان شیء و وسیله استفاده ابزاری کند و نه هیچ مقام و قدرتی حق چنین کاری را دارد. این انسان می تواند الگوی خیر و سعادت خود را از سرِ اختیار برگزیند و مسئولیت انتخاب های خویش را در زندگی فردی و اجتماعی بپذیرد.

آزادیِ انسان مفهومی پیشادینی است، یعنی انسان نخست کنشگری صاحب اراده و آزاد است، سپس دین خود را بر پایه اختیار برمی گزیند. مفهوم های اخلاقی نیز برای انسان پیشادینی اند، به این معنی که حسن ها و قبح های اخلاق به مثابه مقوله های عقلانی، وجود مستقل دارند. دین نیز مومنان را به انجام کارهای خوب و دوری گزیدن از کارهای بد دعوت و تشویق می کند و پشتوانه ای نیرومند برای اخلاق است. پس انسان در نگاه نواندیشی دینی، بر پایه حسن و قبح عقلیِ مفهوم های اخلاقی، راست می گوید، به عهد خود وفا می کند و دوستی پیشه می سازد؛ زیرا راستگویی، وفای به عهد و دوستی، فی نفسه کارهایی خوب اند. در برابر، از دروغگویی، عهدشکنی و دشمنی دوری می گزیند، زیرا این کارها فی نفسه بد و نکوهیده اند. انسان گذشته از جایگاه عقلانی، از ساحت وجودی نیز برخوردار است و با خدا، روان و جهانِ باز پسین نیز ارتباط دارد که همگی مقوله هایی مابعدالطبیعی اند. همانگونه که انسان می تواند با بکارگیری اراده و با استفاده از دانش و تجربه، خرد خویش را گسترش و ژرفا بخشد، قادر است ساحت وجودی و جان خویش را نیز به سرشاری، خرمی و فربهی برساند. انسان در نگاه نواندیشی دینی، موجودی منفعل، دنباله رو، نابالغ، نیازمند قیم و کارپذیر نیست. او با برخورداری از عقل و با استفاده از آموزش ها و مهارت های گوناگون، خود سرنوشت خویش را آزادانه رقم می زند، در انتخاب اندیشه ها و عقیده های خویش از هیچ مقام و ساختاری کسب تکلیف نمی کند و در انجام وظایف و تکالیف دینی، خود را در برابر خداوند مسئول می داند. انتخاب های چنین انسانی گذشته از حریم خصوصی، شامل کنشگری در عرصه عمومی در چارچوب نهادهای مدنی نیز می شود. او خودْ حکومت مطلوب خویش را آزادانه و داوطلبانه انتخاب می کند و فلسفه سیاسیِ مختار خویش را در هیات ساختارها و نهادها متبلور می سازد. برای چنین انسانی، آزادی بر عدالت اولویت دارد. او از یاد نمی برد که نخست ایرانی و آنگاه دیندار و دموکراسی خواه است.

2. خدا

خدا در منظومه فکری-اعتقادی نواندیشی دینی، محور اصلی و نقطه کانونی است. شاید کسانی بگویند این اصل بدیهی است و اختصاص به نواندیشی دینی ندارد. اما من با این نظر هم داستان نیستم، زیرا دیندارانی در مقام بیان عقاید دینی خود چنین می گویند، اما وقتی به ترکیبِ  مفردات عقیدتی آنان نظر می کنیم، می بینیم چندان از خداوند در آن خبری نیست و گاه پیش می آید که ناگهان خدا در شاکله عقاید آنان گم می شود! خدا در میان نواندیشان دینی، گرانیگاه و ستون فقرات اعتقادات دینی است، حضور او در منظومه اعتقادی پررنگ است و چهره اصلی او، اغلب صفاتِ رحمانیت و رحیمیت را به یاد  می آورد، نه قهر و خشم و انتقام جویی را. خدای نواندیشان دینی «رحمان و رحیم» است نه «قاسم الجبارین»؛ یعنی همان خدایی که سوره های قرآن با صفات « بخشندگی» و« بخشایشگری» او آغاز می شود. خداوندی که در قران عفو وبخشش را بر انتقام گیری ـ در مواردی که مجازات کردن خطاکار، حق شاکی است – ترجیح می دهد و دوست می دارد انسان ها با صلح و سلام در کنار یکدیگر زندگی کنند و در جهان بذر نیکی و روشنایی بکارند. رحمت او- که همواره در فیضان است - سبب می شود که سزای بدی ها را به اندازه همان بدی ها بدهد، اما پاداش کارهای نیک را ده برابر ازخزانه مهرو لطف خویش به بشر ارزانی دارد.(2) او به مردمان پیام می دهد که اگر نیکی کنید به خود نیکی کرده اید واگر بدی کنید به خود بدی کرده اید.(3)

خدا در این منظومه فکری – اعتقادی، انسان را مختار و آزاد می خواهد تا در فرایند دانش، اندیشه، آگاهی و عمل، گوهر وجودی خویش را آشکار کند و جهان پیرامونِ خود را به سوی خیر و زیبایی دگرگون سازد. این خدا به انسان می آموزد که کار جهان بر مدار نوامیس حاکم بر هستی، با حساب و کتاب همراه است. از خیر، خیر و خوبی پدید می آید و از شر، شر و بدی، حتی اگر وزن کردار ما در کار خیر و کار شر، هم وزن یک ذره باشد.(4) چنین خدایی بطور مکرر حقوق یتیمان را در قران یاد آوری می کند تا به ما بیاموزد که مبادا شکنندگی روزگارِ بی کس و کاران و ضعیفان، ما را به سهل انگاری ویا طمع ورزی در مراعات حقوق آنان بکشاند.(5) و سرانجام آنکه این خداوند، فقط آفریدگار و پروردگار مومنان ، نیکان و مقربان نیست. او خداوند راه گمکردگان، تَردامنان و بی دینان نیز هست و رحمت و مهر و بخشش او همه آفریدگان را در بر می گیرد. از این رواست که انسان ها را زنهار می دهد که مبادا از رحمت او ناامید شوند.  

3. پیامبر

پیامبر برگزیده (مصطفی) و برانگیخته (مبعوث) خداوند است و رساننده پیام های او به انسان ها. افزون بر این، او با سخنان، سلوک و رفتار خود، الگویی برای زیست مومنانه پیروان است. او موجودی است بشری همانند سایر افراد بشر، جز اینکه به او وحی می شود؛ یعنی ساحت دوگانه ای دارد و هر ساحت، وضعیت ها و اقتضاهایی را شامل می شود. او در تنهایی در «غار حرا» می اندیشد، با دریافت وحی، حال جسمی و روحی اش دگرگون می شود، نمونه مثال زدنی تساهل و مدارا در درازنای تاریخ است، «رحمه اللعالمین» است، برانگیخته شده است تا مکارم اخلاق را به تمامیت خود برساند.(6) در عین حال برای او  سه چیز یعنی زن، عطر و نماز دوست داشتنی شده است(7)، موی مجعد را از پسِ سر به دوش می افکند و عاشقانه به عایشه می گوید: «کلمینی یا حمیرا! »،یعنی« ای گلگونه! با من حرف بزن.»(8) او نمونه درخشان مهربانی و صبوری و استقامت است و در کار دین و دنیای مردمان «حریص» و سرشار از انگیزه و همت است.(9) او همانند طبیبی است که در مدینه و صحرا، در کوی و برزن می چرخد تا دردمندان را بیابد و به درمان دردهای آنان بپردازد.(10) پیامبر نواندیشان دینی، موجودی بشری- روحانی است و با پیامبر کسانی فرق دارد که او را به عنوان نوری در افق های دوردست تصویر می کنند که قابل دسترسی و شناسایی به مثابه الگو و سرمشق زندگی نیست و با داشتن تصوری نامشخص و مه آلود از وی ، بیشتر می توان به ستایش و تکریم او پرداخت.

4. کتاب (قرآن)

در منظومه فکری-اعتقادی نواندیشی دینی، قرآن جایگاهی وسیع دارد و مبنا و محور دینداری مومنانه است. نو اندیشان دینی کوشیده اند با پژوهش های قرآن شناسانه، سیر تحول و تطور قرآن را به نحو صوری و معنایی نشان دهند. نگاه آنان به آیات قرآن تکثر گرایانه است، به این معنی که می کوشند تنوع های ساختار و معنایی قرآن را پیدا کنند و با مطالعه زمینه های متن، به درک مفهوم های آن بپردازند. تمیزِ گزاره های اعتقادی از گزاره های مبتنی بر شریعت از سویی، و آنچه از پی رخدادهای تاریخی نازل شده از سوی دیگر، و همچنین تفکیک گزاره های اِخباری از گزاره های تجویزی، از نمونه های قرائت کتاب توسط نواندیشان دینی است. این نگاه معرفت شناسانه، برآمده از فلسفه تحلیلی و هرمنوتیک، به فهم قرآن کمک شایانی کرده است. طرحی که به باور من هنوز در آغاز راه خویش است و کارهای جدی و گسترده ای را ایجاب می کند.

پژوهش های قرآن شناسانه به ویژه تفسیر قرآن، متن شناسی قرآن، کیفیت نزول وحی به پیامبر، نسبت میان عقل و وحی و مانند اینها، آشکارا نشان می دهد که نواندیشان دینی تمرکزی خاص و معنادار به متن این کتاب دارند. اگر نواندیشان دینی، افراد را به قرائت قرآن توصیه می کنند، غرض اصلی آنان فهم قرآن و عمل بر مبنای آن است. در واقع فهم دین اسلام، به درک دقیق و روشمند قرآن با بهره گیری از دانش های قرآنی بستگی دارد. کسانی که دانش های قرآنی را نمی شناسند، -که همانند نوری است که به متن قرآن افکنده می شود تا فهمی از آن را فراهم آورد- و با تاریخ و فرهنگ جزیره العرب و دیگر نقاط جهان، هنگام برآمدن اسلام آشنایی ندارند، چگونه می توانند محجوب از زمینه های یاد شده، به فهم متن این کتاب نائل شوند و به نقد آن بنشینند؟ نواندیشی دینی همواره به اینگونه نکات در قرآن شناسی تاکید کرده است. قرآن برای نواندیشی دینی، کتاب زیست مومنانه، الهام بخشِ سعادتِ باورمندان در این جهان، و حیات فردی و اجتماعیِ آمیخته با اخلاق، و صیرورت انسان در ساحت های وجودی و مابعدالطبیعی است.

5. سنت

سنت در میان دینداران مسلمانِ شیعه، به سنت نبوی و سنت امامان شیعه، بخش می شود:

الف)سنت نبوی

سنت نبوی در برگیرنده سخنان و راه و روش زندگی فردی و اجتماعی پیامبر اسلام است. نواندیشان دینی همواره محوریت و اولویت شناخت و اهتمام نسبت به سنت نبوی را پس از خداوند در منظومه فکری-اعتقادی خویش مورد تاکید قرار داده اند. در این شناسایی، چهره اخلاقی و رحمانی حضرت محمد در کانون توجه نواندیشان دینی قرار دارد. محمد به عنوان نبی، پیام آور وحی خداوند به انسان ها است. او مردم را به آموزه های خداوند دعوت می کند، تذکر دهنده است و بر مردم مسیطر نیست.(11) پیامبر در پی دعوت کردن مردمان به پیام های خداوند، یارانی پیدا می کند که گرد او جمع می شوند. این مومنان در برابر کسانی که آزادی و خودبنیادی آنان را –که بر مدار سنت و کتاب نبوی قرار دارد- با اعمال تهدید و خشونت بر نمی تابند، به مقاومت و دفاع برمی خیزند. پیامبر پس از مهاجرت از مکه به مدینه به عنوان برگزیده مردم به مقام خلافت و زعامت سیاسی می رسد. پیامبر با قبایل زمان خود مانند اوس و خزرج مناسبات سیاسی برقرار می کند و موجودیت آنان را به عنوان کانون های قدرت می پذیرد و از این رو است که با آنان قرارداد می بندد و به قراردادهای خویش بر پایه اخلاق و فرمان خداوند پایبند می مانَد. عهدشکنی طرف های دیگرِ قرارداد و یا تهدید های مسلحانه منتهی به تعرض، حکومت پیامبر را به دفاع وا می دارد. جنگ های پیامبر، همگی جنگ های دفاعی بوده است. پیامبر مرد صلح است نه جنگجویِ متجاوز. او دغدغه انسانیت دارد نه تصرف سرزمین های دیگران. او در هنگامه فتح مکه، فرمان عفو عمومی می دهد و با امیر معارضان مسلح خود «ابوسفیان» دیدار می کند. به باور من، این تصویری است که نواندیشان دینی، کم و بیش، در گفتارها و نوشتارهای خویش از سیره پیامبر اسلام بازتاب داده اند.

ب) سنت امامان

سنت امامان شیعه ذیل سنت پیامبر قرار می گیرد. در نگاه نواندیشان دینی، امامان شیعه نائبان پیامبر اسلام و مفسران دین خدا هستند. این پیشوایان در دوران زندگی خویش، در میان مردمان روزگار خود، شخصیت هایی پارسا، خیرخواه، پرهیزگار، اخلاقی و مردم دوست شناخته می شدند و حتی دشمنانِ آنان نیز به دانش، خرد، پارسایی و نیک خواهی آنان گواهی داده اند. افزون بر اینها، امامان شیعه با استقلال، عزت نفس و سربلندی می زیستند و ناقدِ ناصحِ حکومت های روزگار خود بودند.  آنان هیچگاه با حکومت های ستمگر و براندازنده سنت پیامبر خدا از در دوستی و سازش در نیامدند و هرگاه با زور و اجبار در گرفتن بیعت مواجه شدند، لاجرم به مانند امام حسین به دفاع مسلحانه از خود، خانواده و یاران و همراهان خود برخاستند و شهادت در راه خداوند را به جای تسلیم شدن در برابر فرمانروایان خودکامه و ظالم برگزیدند.(12) امامان شیعه همگی پیشوایان دینی مردم بودند، اما اگر جماعت مسلمانان آنان را به حکومتگری دعوت و بر این امر پافشاری می کردند، به ندای مردم پاسخ مثبت می دادند و زمامداری آنان را همانند امام علی می پذیرفتند، اما هرگاه، زمینه و اقبال عمومی برای زمامداری سیاسی آنان به هر دلیل و علت فراهم نمی شد، نقش اصلی و بنیادین خویش را به عنوان امام و پیشوای دینداران و مومنان ایفا می کردند.

نگاه نواندیشان دینی به امامان شیعه همانند قرائت متن کتاب (قرآن)، تکثرگرایانه است. آنان کوشیده اند با میراث به جا مانده از این امامان، یک به یک، در پژوهش های تاریخی-روایی، آشنایی به هم رسانند و زندگی، زمانه و آموزه های هر امام را در فصل ها و پرونده های جداگانه مورد مطالعه و ارزیابی قرار دهند. از دیدگاه نواندیشان دینی، امامان شیعه یک مجموعه غیر قابل تفکیک و یک کل جزء ناپذیر –همانند رازی پنهان و سر به مُهر- نیستند، بلکه هر یک زمانه و زندگی و سلوک خاص خویش را دارا بوده اند. میراث به جا مانده از آنان، همگی از یک سنخ نیست، بلکه دارای کیفیت ها و کمیت های متفاوت است. براین اساس، امام علی در اعتقاد و اندیشه آنان جایگاهی منحصر به فرد دارد، امام حسین از زاویه دیگر، پیشوایی بی نظیر است، همچنین امام سجاد، امام باقر، امام صادق، امام موسی کاظم، امام رضا و دیگر امامان. در ارزیابی نواندیشان دینی، جایگاه و نقش امامان شیعه در طول و امتداد رسالت و نبوت پیامبر اسلام قرار دارد. بنابراین، آنان امامان را هم ارز و هم عرض رسول خدا نمی دانند. نکته مهم دیگر، شناخت امامان از رهگذر گزارش های تاریخی و روایاتی است که از آنان بر جای مانده و به دست ما رسیده است. اعتماد به وثاقت گزارش های تاریخی که به 1400 سال پیش بازمی گردد و با تحریف ها و راهزنی های زیادی روبرو شده، کاری بسیار دشوار است. افزون بر این، تصفیه منابع حدیث که در طول این زمان دراز با اسرائیلیات و روایات غلات شیعه درهم آمیخته است، مشکل دیگری است در راه شناسایی دقیق سیره عقیدتی و عملی این پیشوایان. از این رواست که محمدبن یعقوب کلینی، بیشترِ روایاتی را که به آنها دسترسی داشته فرونهاده و بخش کوچکی از آن همه را در اصول کافی گرد هم آورده است. گفتنی است که خودِ اصول کافی نیز بر بنیان قرآن و با استفاده از علم رجال و درایه، وارسی و نقادی شده است. نواندیشان دینی در نقل گزارش های تاریخی و روایات گردآمده در کتاب های حدیث، به هیچ وجه گشاده دستی و تسامح سنت گرایان مسلمان را ندارند. آنان در استناد به روایات وارد شده از امامان، حزم و احتیاط زیادی به خرج می دهند تا در راه دین شناسیِ منقح و روشمند، در دام راهزنی حدیث سازان اسرائیلی و غالی گرفتار نشوند و تصویری وارونه از اسلام و تشیع به مخاطبان خویش عرضه نکنند.

اگر کثیری از مسلمانان شیعه در تعظیم و بزرگداشت جایگاه امامان راه غلو در پیش گرفته اند، نواندیشان دینی با آنان همراهی نمی کنند و در منظومه فکری-اعتقادی خود، حفظ مراتب را از دست نمی دهند، هر مقامی را در مرتبه درست خود می یابند و هر ضلعی را در جای شایسته خود پذیرا می شوند.(13) در منظومه فکری-اعتقادی نواندیشی دینی، خدا جایگاه مرکزی دارد، سپس نوبت به پیامبر اسلام می رسد که فرستاده پروردگار و خبردهنده از عالم غیب یا جهان ناپدیدار است. قرآن در جایگاه بعدی قرار دارد، و آنگاه در این منظومه، سنت نبوی و امامان شیعه را می یابیم. بدیهی است که در این ساختار فکری-اعتقادی، همه رابطه ها طولی هستند و هیچ مقامی در عرض دیگران قرار نمی گیرد. از این رو، «عترت» در امتداد کتاب خدا است و نه در عرض آن؛ چرا که پیامبری و جانشینی آن، بسته به وجود خداوند و کتاب الله است و وجودی مستقل از خود ندارد. فرق است بین چنین تصویری از سنت نبوی و امامان شیعه با آنچه مسلمانان سنت گرا با درجات و تفاوت هایی از خدا، پیامبر، قرآن و سنت ارائه می کنند. البته در میان سنت گرایان شیعه، طیف های حداقلی، میانه و حداکثری در نگاه به ارکان دین اسلام و مذهب شیعه به چشم می خورد و درجه اغراق و غلوِ آنان درباره امامان به یک اندازه نیست.

متاسفانه بسیاری از آموزگاران سنت گرایی شیعی، دریافت خود از اسلام و تشیع را ناآگاهانه عینِ حقیقتِ دین می دانند و مخالفان تفسیرها و باورهای خود را به عنوان منحرف، کج سلیقه، بدعت گذار و « وهابی» از در می رانند. در برداشت شماری از پیروان سنت گرایی شیعی، جایگاه امامان تا آن حد وسیع و بزرگ است که می توان به روشنی فهمید «ولایت» مورد نظر آنان، جای زیادی برای خدا، پیامبر و قرآن باقی نمی گذارد. در آغاز، میانه و انجام گفتارها و نوشتارهای آنان همه جا سخن از اثبات حقانیت ولایت است، آن هم برای دیندارانی که همگی شیعه اند و به ولایت امامان شیعه باور دارند. نقش پررنگ ولایت آنچنان برجسته و برجسته می شود که شنونده یا خواننده اثری و یا اثر چندانی از نقش خدا، پیامبر و قرآن بر ایوانِ دینداری این سنت گرایان مشاهده نمی کند. ممکن است باورمندان به قرائت سنت گرایانه از اسلام و تشیع، این برداشت ها را انکار کنند و یا درصدد توجیه نوع دین شناسی خود برآیند. آشکار است که این تصویر باژگونه از اسلام و تشیع، جای انکار و توجیه ندارد و از آفتاب روشن تر است. راه درست آن است که این اشخاص به بازنگری در عقاید خود و اصلاح آن بپردازند. برداشت من آن است که نواندیشان دینی، قرائتی اینگونه از اسلام و تشیع را نمی پذیرند، زیرا آن را نادرست می دانند. از پیامدهای این تفسیر غلوآمیز، باژگونه و نادرست، گرفتار شدن اسلام با قرائت علوی (تشیع) به فرقه گرایی و فروکاستن آن به اغراق کردن در مورد امامان از سویی و تولید نفرین و دشنام و نفرت و دشمنی در حق مخالفان از سوی دیگر است. این همه، جفای نابخشودنی به خداوند، پیامبر، قرآن، سنت نبوی و سنت امامان شیعه است.

نواندیشی دینی و سه گانه« ایران»،« دین» و« دموکراسی»

پیش از این در مقاله «پروژه ناتمام نواندیشی دینی»، با اشاره به هویت سه گانه ایرانیان نوشته بودم: «در میان نواندیشان دینی ایران، با تفاوت هایی، سه دغدغه بنیادینِ «ایرانی بودن»، «دینداری» و «دموکراسی خواهی» به عنوان ارکان هویتی سه وجهی به چشم می خورَد. به باور اینان، ما نخست ایرانی هستیم، سپس دیندار و دموکرات. در واقع، دینداری و دموکراسی خواهی ما ایرانیان در قلمرو ملی کشورمان معنا می دهد.»(14) تردیدی نیست که مخاطب اصلی نو اندیشی دینی ایرانیان هستند و هرگونه نقش آفرینی سازنده، مثبت و کارآمد در جامعه ایران از سوی نواندیشان دینی، در گرو پرداختن به این سه گانه بنیادین است. به ترتیب در این مورد نکاتی را یادآور می شوم.

1. ایران

نواندیشان دینی درباره تاریخ اندیشه و عقاید ایرانیانِ پس از اسلام، کم و بیش، به اختصار یا به تفصیل، پژوهش هایی انجام داده اند. اما در باب میراث ایران باستان (پیش از اسلام) تلاش چندانی به عمل نیاورده اند. به نظر می رسد آنان علاقه ای به غور و تفحص در این میراث فکری، اخلاقی، دینی و فرهنگی ندارند. این بی اعتنایی و بی مهری، توجیه پذیر نیست؛ زیرا ما نمی توانیم از ایرانی بودن ، میهن دوستی و توسعه ایران سخن بگوییم، بدون اینکه ایران را از آغاز تاریخ تا روزگار خود به درستی بشناسیم. ایران باستان بخش مهم و تاثیرگذرا و همچنین جدایی ناپذیر از تاریخ و هویت ملی ما است. رساله های به جا مانده از ایرانیان در دوران پیش از اسلام، دربرگیرنده اندیشه های دینی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعیِ سترگی است که مطالعه آنها موجب غنا بخشیدن به اندیشه امروزین ما ایرانیان و همچنین استحکام و تعمیق هویت ایرانی می گردد. اوستا، کارنامه اردشیر بابکان، زند بهمن یسن، نامه تَنسر به گُشنسب و منشور کورش کبیر، فقط نمونه هایی از این رساله ها و متن های گرانسنگ به جا مانده اند که چهره خِرد ایرانی را به ما می نمایانند. سزاوار است نواندیشان دینی به وزن ملی و ایرانی در آثار خویش بیفزایند و کاستی های کار خویش در این زمینه را جبران کنند.

2. دین

در دو سده اخیر تمرکز پروژه نواندیشی دینی به پژوهش های دین شناسانه بوده است. هریک از آنان با رویکرد برگزیده خویش، یعنی رویکرد علمی، جامعه شناختی، فلسفی، فقهی و اخلاقی به دین شناسی پرداخته اند و حاصل کار خود را عرضه کرده اند.  مشاهده می شود که در دو دهه اخیر، تمرکز نواندیشی دینی نسبت به اخلاق، حقوق بشر و دموکراسی افزون گشته و تاحدودی از حجم کارهای دین پژوهانه به معنی اخص کلمه، کاسته شده است. برای نمونه کارهای پژوهشی و فکری درباره خدا، قرآن و پیامبر کمتر به چشم می خورَد. این وضعیت سبب شده است که برخی این سخن را به میان آورند که نواندیشان دینی کار دین پژوهی را تا حد زیادی وانهاده و سرمایه و توان خویش را به میدان سیاست آورده اند. نمی توان انکار کرد که ضرورت های اجتماعی و سیاسی گاه موجب می شود که اندیشه وران در مقاطع مهم و حساس تاریخی، با درک مسئولیت انسانی به رویدادهای سیاسی متمرکز شوند و درباره آن بگویند و بنویسند و حتی وارد میدان عمل شوند. اما این گونه وضعیت ها نباید آنان را از پرداختن به دین شناسی و تبیین نسبت میان دین، ملیت ایرانی و فرهنگ و تمدن مدرن باز دارد. منتقدان این وضعیت لابد درمی یابند که اکنون به دلایل و علل خاصی، نواندیشان دینی در روزگار عُسرت و سختی به سر می برند. به نظر می رسد آنان با وجود تنگناها و دشواری ها، جانْ سختی و ثبات قدم نشان داده و در کوشش های خویش همچنان استوار هستند و در حد توان و امکانات، به کار خود ادامه می دهند.

3. دموکراسی

تا کنون موضوع دموکراسی در پروژه نواندیشی دینی، بیشتر ناظر به بحث های کلی در ضرورت گذار به دموکراسی و حکومت دموکراتیک بوده است؛ یعنی کم نقص ترین نظام سیاسی موجود که بشر می تواند به عنوان گزینه برتر از آن برخوردار شود. می دانیم که از سده هجدهم میلادی به این سو، امتزاج دموکراسی و لیبرالیسم و برآمدن دموکراسی لیبرال در فلسفه سیاسی غرب، چیزی به نام دموکراسی ناب و خالص را به تاریخ سپرده است. امروزه هرجا سخن از دموکراسی می رود، این نظریه سیاسی با لیبرالیسم و تا حدی با سوسیالیسم درآمیخته است. نمونه پرسش هایی که در این مورد در برابر نواندیشی دینی قرار دارد ، موارد زیر را دربرمی گیرد: آیا دموکراسی لیبرال با دینداری مومنانه سازگاری دارد یا نه؟ کدام وجوه دموکراسی لیبرال ممکن است با باورهای دینداران مومن نادمساز و متناقض باشد؟ اگر چنین است، چگونه می توان در جهان امروز، دموکراسی لیبرال را در برپایی نظم اجتماعی و ساختار حکومتی پذیرا شد و در عین حال با باورهای دینی، زیستی مومنانه را در زندگی فردی و اجتماعی تجربه کرد؟ فرهنگ جهانی که دموکراس لیبرال و حقوق بشر از جلوه های مهم آن هستند، چگونه با فرهنگ، سنت ها و زیست بوم ایرانیان به توافق و همسازی می رسند؟ نواندیشی دینی می تواند پرسش هایی از این دست را نقطه عزیمتِ پژوهش های جدید خویش قرار دهد و به تدریج تصویری دقیق، روشن و منقح از نسبت میان دین و دموکراسی لیبرال و همچنین زیست مومنانه دینداران در مواجهه با آموزه های لیبرالیسم به ویژه لیبرالیسم سیاسی ارائه کند.

نواندیشی دینی و گفت وگو

در مقاله «پروژه ناتمام نواندیشی دینی» به ضرورت گفت وگوهای چند جانبه از جمله بین نواندیشان، سنت گرایان و بنیادگرایان دینی اشاره کردم.(14) در اینجا می خواهم به گفت وگوی متقابل میان نواندیشان دینی، سنت گرایان و روشنفکران سکولار تاکید بگذارم. گفت وگوی نقادانه میان نواندیشان دینی و سنت گرایان دینی موجب فراگیری، درک متقابل، شفافیت، تصحیح خطاها، تکمیل کاستی ها و جست و جوی نقاط اشتراک می شود. افزون بر اینها، این دو جریان فکری- اعتقادی می توانند در موضوعات اختلافی و مسائل جدید، گفت وگوهای خویش را با هدف نزدیک شدن به حقیقت ادامه دهند.

گفت وگوی نواندیشان دینی و روشنفکران سکولار نیز به غنا بخشی، شکوفایی، تدقیق و تصحیح نظرات و دیدگاه های این دو جریان فکری کمک می کند. اما توصیه من به روشنفکران سکولار این است که دیگر درآویختن به اصطلاح «روشنفکری دینی» و اینکه «مربع مدور» است یا «دایره مربع» است را رها کنند و با فراهم آوردن زمینه های لازم، به تحلیل، نقد و ارزیابی موضوعات معینی بپردازند که مفردات پروژه نواندیشی دینی یا روشنفکری دینی را تشکیل می دهد. قابل قبول نیست که دهها موضوع بنیادین و پیچیده را که در هزاران صفحه در کارنامه نواندیشی دینی مورد بحث قرار گرفته است فروگذاریم و با دست زدن به کاری ساده، بی زحمت و بی دردسر و البته پیش پا افتاده، مقاله ها و مصاحبه های متعدد در وارسی و نقد و تعیین تکلیفِ اصطلاح «روشنفکری دینی» ترتیب دهیم. ادامه چرخ زدنِ بی حاصل پیرامون عبارت «روشنفکری دینی»، چیزی جز اتلاف وقت، وَهم ساحَتِ دانش و اندیشه و فروکاستن از قدر و سهم روشنفکری سکولار در جامعه فکری ایران نیست.

گفته شد روشنفکران سکولار « با فراهم آوردن زمینه های لازم»، به کارنامه فکری نواندیشی دینی نظر کنند. این زمینه های لازم، مقدمات هرکار علمیِ دقیق و جدی است و شامل تمام کسانی می شود که می خواهند گام در مدرسه دانش و اندیشه بگذارند. همانگونه که نواندیشان دینی باید برای فهم درست متن های بنیادین الهیات و فلسفه اندیشه وران مغرب زمین به زبان خارجی مسلط باشند، روشنفکران سکولار ایرانی نیز باید برای درک درست و دقیق متن های دینی، زبان عربی را بیاموزند و اگر به عنوان نمونه می خواهند به متن قرآن رجوع کنندَ، بایستی زمینه های تاریخی، اصطلاح شناسی، علوم قرآنی و روش های تفسیری را فراگرفته باشند.

 می دانیم که بر سر درِ آکادمی افلاطون نوشته شده بود: «هرکس منطق نمی داند وارد نشود!» اجازه می خواهم به روشنفکران سکولار که آهنگ نقد دین، کتاب و سنت را دارند فروتنانه بگویم: هر کس زبان دین و مقدمات لازم را در فهم متون دینی نمی داند، وارد این گونه موضوعات نشود. وقتی من نمی توانم متن قرآن را به درستی از رو بخوانم و آن را به درستی فهم کنم، چگونه می توانم درک درستی از ظاهر متن و دلالت های متن داشته باشم و به تفسیر متن بپردازم؟ چرا به عنوان نمونه، فهم دقیق و روشمند لویاتان هابز و صلح پایدار کانت به عنوان دو متن بنیادین فلسفه سیاسی غرب، بدون آگاهی از زمینه های فکری و تاریخی و زمانه این دو فیلسوف ناممکن است، اما فهم کتاب و سنت -که پس از 1400 سال همچنان در سده بیست و یکم در جهان قرائت می شود- به شناخت زمینه های فکری و تاریخی نیاز ندارد و می توان بدون آگاهی عالمانه از سرچشمه های آن، به نقد و رد آن مبادرت ورزید؟ به سخن دیگر، نقد پروژه نواندیشی دینی در گرو شناخت مبادی و مبانی ادیان به ویژه دین اسلام و سپس مطالعه آراء و نظریه های این مکتب فکری است. روشنفکران سکولار می توانند در گفت وگو با نواندیشان دینی، حوزه های معینی را مورد بحث قرار دهند. این موضوعات می تواند شامل پژوهش ها و نظریه هایی باشد که نواندیشان دینی تاکنون به آن پرداخته اند و در دسترس همگان است. همچنین آنان می توانند در این گفتگو، موضوعات دیگری را به بحث بگذارند. برایند این گفتگوها می تواند برای ایران و ایرانیان ثمرات و دستاورهای مثبتی داشته باشد.

سنت گرایان دینی، روشنفکران سکولار و نواندیشان دینی، همگی شهروندان ایران و هموطنان یکدیگر اند. شایسته است به خاطر ایران و ملت ایران، دین و آیین و زیست دموکراتیک، گفتگوهای احترام آمیز، نقادانه و حقیقت جویانه خود را به دور از سیاست زدگی، گسترش و ژرفا بخشند. فراموش نکنیم که همه ما، از سنت گرا گرفته تا نواندیش دینی و روشنفکر سکولار، در آزمون سختی در پهنه تاریخ کنونی میهنمان به سر می بریم. امید که این آزمون تاریخی را با سربلندی پشت سر بگذاریم.

 

یاددشت ها

1. سید جمال الدین الحسینی- اسد آبادی- ، نامه ها و اسناد سیاسی- تاریخی، به کوشش و تحقیق سید هادی خسرو شاهی، تهران، کلبه شروق، مرکز بررسی های اسلامی، 1379.

2. « إِنْ أَحْسنتُمْ أَحْسنتُمْ لأَنفُسِكمْ وَ إِنْ أَسأْتمْ فَلَهَا...»، یعنی: « اگر نیکی کنید به خود نیکی کرده اید، و اگر بدی کنید، به خود[ بد نموده اید ]...»، قرآن، سوره اسراء، آیه 7.

3.« مَن جَاءَ بِالحْسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَاوَ مَن جَاءَ بِالسيِّئَةِ فَلا يجْزَي إِلا مِثْلَهَا وَ هُمْ لا يُظلَمُونَ‏. »، یعنی: « هرکس کارنیکی بیاورد، ده برابر آن[ پاداش] خواهد داشت، و هر که کاربدی بیاورد، جز مانند آن جزا نیابد و بر آنان ستم نرود.»، قرآن، سوره انعام، آیه160.

4. « فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ‏. وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شرًّا يَرَهُ‏.»، یعنی: « پس هرکه هموزن ذره ای نیکی کند[ نتیجه] آن را خواهد دید. و هر که هموزن ذره ای بدی کند[ نتیجه] آن را خواهد دید.»، قرآن، سوره زلزال، آیات 7 و 8.

5. از میان آیات قرآن در تاکید نسبت به حقوق یتیمان، دو نمونه ذکر می شود:« وَ لا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلا بِالَّتي هِي أَحْسنُ حَتي يَبْلُغَ أَشدَّهُ...»، یعنی: « و به مال یتیم- جز به نحوی[ هرچند] نیکوتر- نزدیک مشوید، تا به حد رشد خود برسد...»، قرآن، سوره انعام، آیه 152. « أَ لَمْ يجِدْك يَتِيماً فَئَاوَي‏. وَ وَجَدَك ضالاًّ فَهَدَي‏. وَ وَجَدَك عَائلاً فَأَغْني‏. فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ. وَ أَمَّا السائلَ فَلا تَنهَر ...»، یعنی: « [ خطاب به پیامبر] مگر نه تو را یتیم یافت، پس پناه داد؟ و تو را سرگشته یافت، پس هدایت کرد؟ و تو را تنگدست یافت و بی نیاز گردانید؟ و اما [ تو نیز به پاس نعمت ما] یتیم را میازار، گدا را مران...»، قرآن، سوره ضحی، آیات 10- 6.

6. « اِنَما بُعِثتُ ِلاُتَمِمَ مَکارِمَ الاَخلاقِ»، یعنی: « به راستی که من برای به کمال رساندن مکارم اخلاق برانگیخته شدم.»، این حدیث از پیامبر اسلام روایت شده است: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1374، جلد 9 و 10، ص 500.

7. « حُبّبَ الیَّ مِن دنیاکم ثلاثٌ: النساءُ و الطّیب و جُعلت قرّةُ عینی فی الصلاة. »، یعنی: « از دنیای شما سه چیز مورد علاقه من قرار داده شده است: زنان، عطر ، و نور چشم من در نماز است.»، این حدیث از پیامبر اسلام روایت شده است: محمدبن محمد الغزّالی، احیاء علوم الدین، قاهره، مطبعة العثمانیة المصریة، 1325/ 1933، جلد چهارم، ص 255.

8. این حدیث از پیامبر اسلام نقل شده است:

مصطفی آمد که سازد همدمی:

« کَلِّمینی یا حُمَیرا ! کَلِّمی»

و:

آن که عالم مستِ گفتش آمدی

« کَلِّمینی یا حُمَیرا » می زدی

جلال الدین محمد بلخی، مثنوی، مقدمه، تصحیح، تعلیقات و فهرستها از: محمد استعلامی، تهران، [بی نا]، 1379، چاپ ششم، جلد اول، ص 184 و 204.

9.« لَقَدْ جَاءَكمْ رَسولٌ مِّنْ أَنفُسِكمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكم بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ.»، یعنی: « قطعا برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید، به [ هدایت ] شما حریص، و نسبت به مومنان، دلسوز مهربان است.»، قرآن، سوره توبه، آیه 128.

10.« طَبیِبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَد اَحکَمَ مَرَاهِمَهُ، وَ اَحمَی مَوَاسِمَهُ.»، یعنی: « طبیبی که برسر بیماران گَردان است، و مرهم بیماری را بهترین درمان- و آنجا که دارو سودی ندهد-، داغ او سوزان.»، علی بن ابی طالب، نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، تهران، انتشارات آموزش و انقلاب اسلامی،چاپ دوم، خطبه 108، ص101.

11. « فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنت مُذَكرٌ. لَّست عَلَيْهِم بِمُصيْطِرٍ. »، یعنی: « پی تذکر ده که تو تنها تذکر دهنده ای. بر آنات تسلطی نداری»، قرآن، سوره غاشیه، آیات 21 و 22.

12. حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، ترجمه و تعلیقات محمد جواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1386، چاپ سوم. سید حسین مدرسی طباطبایی، مکتب در فرایند تکامل، نظری بر تطور مبانی فکری تشیع در سه قرن نخستین، ترجمه هاشم ایزدپناه، تهران، کویر، 1386.

13. سید علی محمودی،« پروژه ناتمام نواندیشی دینی»، مهرنامه، شماره 20، فروردین 1391 .www.drmahmoudi.com 

14. همان.

---

 

    

 

 

 

 

 

   
بالای صفحهصفحه نخست