---
از ماکیاولی بیاموزیم و
اندرزهای او را به کار بندیم
اینک:
شهریار
نیکولو ماکیاولی(1527-1469) شوربختانه در جهان بدنام شده است. این وجه
غالبِ شهرت او است. به نظر من او در این بدنامی، مظلوم واقع شده است،
زیرا بسیاری از آنچه در شهریار و گفتارها نوشته است، مایههای گرانسنگی
از خرد، اخلاق، دین، دانایی و دوراندیشی دارد. این سخن به معنی آن نیست
که هرچه ماکیاولی نوشته، سراسر بیعیب و ایراد است و پذیرفتنی. البته
از سدۀ نوزدهم به اين سو، ماکياولﻲِ بدنام، نام آور ميشود و واژگان
ليبرال، دموکرات و ميهنپرست به دنبال نام وي ميآيد.
در این نوشتار، با کنار زدن پرده از چهرۀ شهریار ماکیاولی، میکوشم
نمونههایی از گزارههای این کتاب را بازتاب دهم و سپس به شرحی کوتاه
از مطاوی آنچه او دربارۀ حاکمان، کشورداری و شهروندان گفته است،
بپردازم:
1.«گرفتاري هاي آينده را اگر پيشاپيش دريابند، چاره کردن شان آسان است؛
اما اگر بگذارند تا رخ نمايند، آنگاه هيچ دارويي کارگر نخواهد افتاد،
زيرا که درد درمان ناپذير شده است.
2 .«کشتار همشهريان و فريب دادن دوستان و بي وفايي و سنگدلي و بي
ايماني را هنر نمي توان ناميد. با چنين شيوه ها به قدرت پادشاهي دست
توان يافت اما به بزرگی نتوان رسيد.»
3. «چون [شهريار] ناگزير شود که دست به خون کسي يازد، مي بايد وجهي
شايسته و دليلي روشن داشته باشد اما بالاتر از همه مي بايد از دست
يازيدن به دارايي ديگران دست بازدارد، زيرا مردم مرگ پدر را زودتر
فراموش مي کنند تا از دست رفتن ميراث پدري را. براي ستاندن مال ديگران
هميشه بهانه اي مي توان تراشيد و کسي که بناي زندگي خود را به غارت
نهاده باشد، هميشه دستاويزي براي ستاندن مال ديگران تواند يافت؛ اما
براي ريختن خون ديگران به آن آساني نمي توان دليلي يافت و استوارش
کرد.»
4. «شهريار را گزينش وزيران نه کاري ست خرد؛ و خوبي يا بدي آنان به
زيرکي شهريار باز بسته است. پيرامونيان فرمانروا نخستين سنجه هوشمندي
اويند، اگر اينان کارآمد و وفادار باشند، وي را مي توان همواره خردمند
شمرد، زيرا توانسته است کارآمدي ايشان را بازشناسد و وفاداريشان نگاه
دارد. اما اگر جز اين باشند، هيچ کس را در حق وي نظر نيک نخواهد بود،
زيرا نخستين خطاي وي برگزيدن چنين کساني است.»
5. «تا زماني که مردم در حق شهريار نيک انديش اند، نمي بايد از توطئه
ها غمي به دل راه دارد، اما آنگاه که مردم دشمن وي باشند و از او
بيزار، مي بايد از هر چيز و هرکس بهراسد. دولت هاي بسامان و شهرياران
خردمند همواره در انديشه آن بوده اند که والاتباران را از خويش
نرنجانند و مردم را خرسند و آسوده دارند، زيرا که اين يکي از سترگ ترين
کارهايي است که بر شهريار است.»
6. «[شهريار] مي بايد پيوسته در پرس و جو باشد و از براي شنيدن حقيقت
وي را گوشي شنوا باشد و بر آن کس که به جهتي حقيقت را از وي پنهان مي
دارد، خشم گيرد. بسياري برآنند که اگر شهرياري به زيرکي نامدار باشد،
اين زيرکي نه از او که به سبب داشتن رايزنان شايسته در پيرامون خويش
است. اما اين گمان خطا است، زيرا اصل خطاناپذير آن است که شهرياري را
که خود زيرک نباشد، اندرز زيرکانه نتوان گفت، مگر آن که از سر بخت خود
را به دست کسي سپرده باشد بسيار زيرک، که در همه کار کارگردان وي
باشد.»
⁎⁎⁎
نمونه هاي بالا، چهره اي ديگر از ماکياولي ترسيم مي کند؛ چهره اي که
براي اکثر کساني که في الجمله شناختي از ماکياولي دارند و اين شناخت،
دقيق، ژرف و همه جانبه نيست، بسيار ناشناخته و غريبه است. ماکياولي در
نمونه هاي يادشده از شهريار، بر آن است که انسان در مقام فرمانروا بايد
پيشاپيش مشکلات را دريابد و چاره کند و اسير آرزوهاي دور و دراز نشود.
خردمند کسي است که راه چنان رود که بزرگان رفتهاند. نظم نو درانداختن،
کاري بسيار دشوار و خطرخيز و دشمن آفرين است. کشتار و بي رحمي و
فريبکاري و بي وفايي هنر نيست. عموم مردم بر فرمانروايان برتري اخلاقي
دارند. از ريختن خون مردم و ربودن اموال آنان حذر بايد کرد. فرمانروا
با برگزيدن وزيران و اطرافيان خود نشان مي دهد از چه مايه خردمندي
برخوردار است. فرمانروايي که مردم خود را ناخرسند کند و به رنج اندازد،
بايد«از همه چيز و هرکسي» بهراسد. و سرانجام، فرمانروا بايد با گوشي
شنوا در جست وجوي حقيقت باشد و اگر خود زيرک نباشد، اندرزهاي زيرکانه
در دل سردش اثر نتواند کرد.
ماکياولي را بايد با نگاهي نو، فارغ از القائات و انگاره هاي تاريخي،
عُرفي و تبليغاتي بخوانيم؛ زيرا با بازخوانﻲ روشمند او، قرائت و درک
دوران جديد براي ما ممکن خواهد شد. افزون بر اين، هرگاه در انديشه ها و
اندرزهاي ماکياولي نکات بديع و مفيدي يافتيم - که اين گونه آموزه ها در
آثار او فراوان است - ، شايسته است در اقتباس آگاهانة آن ها، هم آوا با
فرهنگ، اخلاق و سياست اين مرز و بوم، ترديدي به خود راه ندهيم و بي جهت
مأخوذ به حيا نشويم!
22
بهمن ماه 1400